فرضيه های مختلف دربارۀ خاستگاه دارچين
در منابع گذشته در بارۀ خاستگاه و مسير تجاری دارچين آراء متفاوتی ديده میشود كه در اينجا
همۀ آنها مطرح و دربارۀ هر يك بحث میشود. مناطقی كه عمدتاً در منابع از آنها ياد شده است
عبارتند از: چين، سيالن، هند، شبه جزيرۀ عربستان و حبشه.
۱-چين
برخی منشأ دارچين را از چين دانسته اند و برای اثبات ادعای خود از شواهد واژگانی استفاده
كرده اند. در نوشته اي از ۲۷۰۰ ق. م واژهاي چيني با تلفظ kwei آمده است كه بعضی اين واژه را
همان دارچين چينی دانسته اند
گمان بر اين است كه اين واژه استفادۀ عمومی تری داشته و براي كل گياهان متعلق به خانوادۀ برگ بو
استفاده ميشده است.
واژه های معادل در ديگر زبانها نيز دليل ديگری است كه برای اين نظر آورده میشود. برخي
نويسندگان واژههاي κιννάμωμον يوناني و cinnamon را دربردارندۀ واژۀ »چين« ميدانند كه
اين نظر درست به نظر نمیرسد زيرا اين واژه ها به احتمال بسيار، در زبان مالايي و در معنايي
متفاوت به كار ميرفته اند.
واژۀ فارسي دارچين نيز چنين است، »دار« واژهاي متعلق به زبان فارسي
ميانه است، و تركيب دارچين و معرّب آن، دارصيني، اين امر را به ذهن ميرساند كه اين ادويه در
گذشته از چين وارد میشده است. اما اين ارتباط قطعی نيست زيرا ايرانيان واژه »چين« را نه به
معنای تنها كشور چين كه گاه به سرزمين های شرق دور به طور اعم اطلاق میكرده اند، چنانكه ابن
خردادبه خولنجان را از جمله گياهان چين برميشمارد، حال آنكه زيستگاه اين گياه هند
است.
در شواهدي كه گياه داروشناسان يوناني و برخی علمای دورۀ اسلامی و نيز جهانگردان و
خاورشناسان اروپايي در آثارشان آورده اند به صادرات نوعي دارچين از چين اشاره شده است. برای
مثال در الفالحة النبطية كه بيانگر آراء و افكار نبطيان در بارۀ گياهان است،
اشاره شده است كه دارچين از چين می آيد، همچنين ابن خردادبه (همانجا) اولين نويسندۀ دورۀ اسلامی
است كه دارچين را از جمله صادرات كشور چين برشمرده است. رشيدالدين فضل الله همدانی
نيز اين گياه را از محصولات كشور چين دانسته است.
دارچين در نوشته های ماركوپولو
در نوشته های ماركوپولو يكی از واعظان( فرقۀ دومينيكيان ) دارچين به عنوان يكی از توليدات تبت و مالابار معرفی
شده است. به احتمال نزديك به يقين و با توجه به ويژگیهايی كه ماركوپولو برای اين گياه
برشمرده، آنچه او به عنوان دارچين صادره از تبت معرفی كرده، احتمالا همان دارچينِ چين است،
نه دارچين سيلان.
موس آرنولت
از جملۀ كساني بود كه منشأ دارچين را از چين دانسته و مسير انتقال
آن را به اروپا به ترتيب از چين، ژاپن، پونتوس/ پنطس، مصر و فنيقيه آورده است. فرضيۀ آرنولت
نميتواند درست باشد زيرا تا پيش از امپراتوري هان كشور چين به
بخشهاي شمالي چين كنوني محدود بوده، مرز دريايي نداشته و فاقد دريانوردي و تجارت دريايي
بوده است. مؤلف تجارت و دريانوردي درياي اريتره
در سدۀ اول ميالدی چين را
فاقد مرز دريايي دانسته و به همين دليل تصريح كرده كه توليدات اين كشور از طريق خشكي و
به ويژه از طريق مسير موسوم به جادۀ ابريشم تجارت مي شده است. همچنين از آنجا كه دسترسي
به اين كشور سخت بوده و مردم كمي از اين كشور براي تجارت به اقيانوس هند مي آمده اند،
میتوان گفت كه صادرات دريايی دارچينِ چين توسط چينيها منتفي است. دليل ديگر آنكه
رويشگاه درختان سليخه/ دارچين چين هم هندوچين و بخشهاي جنوبي چين كنوني و نه
بخشهاي شمالي آن است. ضمناً توصيف دارچينِ چين براي اولين بار در منابع چيني سدۀ سوم
ميلادی آمده است و بنا بر منابع اين زمان، جنگلهاي دارچينِ چين در كوههاي كانتون در جنوب
چين به فراواني يافت ميشده، اما كاشت آن به دست اهالي هندوچين انجام میشده است